امروز روز توست! * 16 آذر *
جالب است سهم تو از این دنیا فقط 1یک برگه از سر رسید تاریخ است!
بیش از این تو سهمی نداری یا نخواسته اند داشته باشی!
راستی امروز میگویند 16 آذر است!
روز توست اما تو حق برگزاریش را نداری!
روز توست اما تو حق مهمان دعوت کردن برای جشنت را نداری!
روز توست اما تو حق شور و شادی را نداری!
روز توست اما تو حق آزاد اندیشی و نقد را نداری!
روز توست اما تو حق آزادی بیان و زبان بی لکنت را نداری!
روز توست اما تو حق استفاده از رنگ های شاد طبیعت را نداری!
روز توست اما تو حق یاد کردن از دانشجویانی که در دانشگاه نیستند را نداری!
روز توست اما تو حق بودن در کنار دانشجویان هم چون ستاره آسمان وطنت را نداری!
روز توست اما تو حق نوشتن حقایق دلت را در دفتر مشقت نداری!
روز توست اما تو حق نشستن در کنار صندلی هم کلاسیت را نداری!
روز توست اما تو حق سوال کردن از استادت را نداری!
روز توست اما تو حق نفس کشیدن را هم نداری!
روز توست اما تو حق زندگی کردن را هم نداری!
روز توست اما تو حق انتخاب کردن را هم نداری
می دانم روز تو ست ، می دانم حق تو امروز...!
روز توست اما حق تو دانشگاه تک جنسیتیست!
روز توست اما حق تو دانشگاهی با دروبین های مدار بسته است!
روز توست اما حق تو دعوت به کمیته انظباطیست!
روز توست اما حق تو سلف های زندانیست!
روز توست اما حق تو اساتید متحجر است!
روز توست اما حق تو بودن در ته چاه است!
روز توست اما حق تو نداشتن روز توست!
روز توست، روز توست، روز توست، اما حقی در روز تولدت نداری!
آرای امروز روز توست بگذار روز تولدت را با اشک و لبخند تلخ تبریک بگویم شاید سال دیگر فردا روز بنویسم روز ، روز توست همان روزی که سال پیشی که آرزویش را برایت طلب کرده بدم که:
* اندکی صبر که سحر نزدیک است*
*
روز دانشجو 16 آذر
به تمام دانشجویان ستاره دار و بی ستاره
دانشجویان تعلیقی و اخراجی
دانشجویان در بند و بی بند
دانشجویان فکور و استوار
آنهای که همواره در برگیرنده تفکر و تعقل اند و برای آرمان خواهی و عدالت طلبی و آزادی تا پای جان مبارزه می کنند خجسته باد
خبرنگار «انتخاب» کسب اطلاع کرد، عارف معاون اول سید محمد خاتمی فعالیت های انتخاباتی خود را با راه اندازی ستادها و انتشار یک روزنامه، رسماً آغاز کرده است.
وی با تعدادی از چهره های سرشناس اصلاحات و اصولگرا نیز دیدار داشته است.
عارف که کمتر اهل گفت و گو و سخنرانی است ، قرار است طی هفته های آتی، سفرهای استانی خود را آغاز کند.
همچنین شنیده شده، روزنامه بهار که از روز گذشته بر روی دکه های روزنامه فروشی آمد، توسط معاون اول سید محمد خاتمی خریداری شده و از این پس، به عنوان تریبون اصلی وی فعالیت خواهد کرد. بهار تاکنون سه بار توسط دستگاه قضایی ایران توقیف شده و اکنون برای دوره چهارم منتشر می شود.
به گزارش سرویس سیاسی «انتخاب» ؛ عارف که به «سکوت» مشهور است و با وجود 4 سال معاون اولی دولت دوم خاتمی، از افراطیون جبهه اصلاحات دل خوشی ندارد ، از دیگر سو، رابطه بدی با اصولگرایان ندارد و حتی در روزهای نخست ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در سال 84، قرار بود معاون اول احمدی نژاد شود، اما برخی اتفاقات مانع این انتصاب شد.
وی در آخرین گفت و گوی خود، از احتمال ائتلاف با اصولگرایان سخن گفته و در عین حال گفته است «توبه فرمایان بگویند برای چه چیز اصلاح طلبان باید توبه کنند»
از سوی دیگر، برخی اصلاح طلبان چندان تمایلی به حضور او در قامت کاندیدای ریاست جمهوری ندارند. چندی پیش ، قدرت علیخانی مشاور پارلمانی آیت الله هاشمی رییس مجمع تشخیص در گفت و گو با «انتخاب» ؛ می گوید «آقای عارف خودشان برای ورود به عرصه انتخابات تصمیم گرفته و جبهه اصلاحات بر روی افراد دیگری تمرکز دارد»
با این حال باید دید، آیا عارف می تواند نظر مثبت جبهه اصلاحات و بالاخص شخص سید محمد خاتمی را برای حضور در عرصه انتخابات جلب کند؟
پاسخ به این سئوال می تواند نام او را به عنوان یکی از مدعیان اصلی صندلی ریاست جمهوری آینده برجسته کند، البته نه به خاطر توافق جبهه اصلاحات بر نام او ، بلکه حمایت سید محمد خاتمی رییس جمهور سابق از معاون اول خود ، این حمایت برای عارف، شاید آرزویی است که تحققش او را به پیروزی در انتخابات آتی نزدیک می کند.
اخلاق...
سخت است از اینکه خود را فردی شیعه و مسلمان بدانیم و ادعای انسانیت ، شرافت ، ادب و اخلاق را در کارنامه دینیمان یدک بکشیم ، اما وقتی از درون آن کاغذ های بی روح و به دور از آن تاریخ کهن به امروز و گذشته دیروزمان بنگریم تنها چیزی که در آن یافت نمی شود ، اخلاقیست که روزی تنها به خاطر آن بر جهان تکیه زدیم و ادعای مدیریت آن را بر عهده گرفتیم!
و اما امروز شهوت قدرت طلبی و ریا کاری دنیویمان باعث شده است که همه چیز را برای رسیدن به این شهوت سیری ناپذیر حتی اخلاق را هم قربانی کنیم تا چند صباحی بر مسند قدرت تکیه زنیم!
اگر دیروز بی اخلافی تنها مختص غربی! ها بوده است!
اگر دیروز بی ادبی تنها مربوط به استکبار جهانی و انصارش بوده است!
اگر دیروز بی هویتی و عدم شناخت درست از انسانیت توسط ظالمان غربی و شرقی ترویج داده شده است!
اما ...
امروز متاسفانه ، در این سرای مادری ، بدون آنکه پای غرب ، شرق و دشمن همیشه در صحنه به میان باشد ؛ خود ما ایرانیان وارد این میدان سراسر سیاه و کدر شده ایم و آن خوی دیگر خود را که زیر نقاب خنده و لباس های مقدسی که شرافت هر آدمیست کنار زده ایم و بدون واهمه و نگاهی به گذشته خود چنان پرده حجاب ، انسانیت و شرافیت یک دیگر را میدریم و به دور از اخلاق آبرو و هویت انسانها را بی آنکه حقیقتی وجود داشته باشد یا به زندگی شخصی آنها احترام بگذاریم افشا می کنیم و اموال شخصی آنها را رصد میکنیم که گویی این کار امروز ما همان فتوای دیروزیست که بارها شعارش را داده بودیم و چندین بار برایش کفن پوشیده بودیم که ای مردم اخلاق از هر مقام و مسندی بالاترست!
ای مسئول آگاه! مطمئن باش نگاه های خصوصی به اموال شخصی و زندگی مردم به دور از شریعت است و حتی از بعد انسانی هم عملی غیر اخلاقی و ناپسند است!
ای مردمی که ادعای شیعه بودن داریم ، حب و بغض این دنیا ارزشش را ندارد که به خاطر آنکه در این روزگار تاریک دو روز بیشتر بر مسند قدرت تکیه زنیم و حساب بانکیتان را به دور از اختلاس بار دیگر افزایش دهیم دست به هتک حرمت انسانها ببریم که گویی تنها ما حق هستیم و دیگران بر حقند!
چنان آبروی آن انسان ، و آرامش آن خانواده و وحدت آن کشور را بر هم میزنیم که دیگر نه دلی برای انسانیت می سوزد و نه فکری برای اخلاقی که روز به روز رنگ خود را میبازد درگیر میکند.
و اما امروز ...
امروز از اخلاق نوشتن و گریستن بر مرگش جرمی سنگین و آرزوی دست نیافتنی شده است!
امروز از اخلاق گفتن به قدری واژه ای سنگین و دردناک است که خیلی ها به جرم آنکه نتوانستند بی اخلاقی کنند جایی در این سرا نداشته اند!
امروز اگر قلمت ، از نبود اخلاق بنویسد حرمتش را می شکنند
نگاه تیز بینت را کور می کنند
قلب مهربانت را نامهربان می کنند
قدم هایت را بر نمی تابند و قلم می کنند
دستانت را برای حفاظت از آن به زنجیر در می آورند که نکند از حرمت و شان و قداست اخلاق بگویی ، بنویسی!
حتی اگر فکر کنی که شاید به قبای آن مسئول ، آن مردم بر بخورد و بیدار شوند و بگویند که کجایی این هستی قرار دارند؟
و به چه قیمیت حاضر به پذیرش این موقعیت شده اند؟
آه که دلم خون است و قلم مسئول!
وقتی اخلاق از نگاه این جامعه رویایست تلخ !
چطور می شود از آینده نوشت و آرزوی طلوع آفتاب را در دل داشت!
همزمان با برگزاری انتخابات مجلس نهم در زمستان سال گذشته پدیده یی به راه افتاده بود [که بهترین نامی که بر روی آن می توان گذاشت «اصلاح طلبی» و «اصلاح طلبان»است] و جمعی از نامزدها به عنوان «اصلاح طلب» وارد عرصه رقابت شده بودند در حالی که اصلاح طلبان خود ساکت بودند و بعضا هم رد صلاحیت شده بودند.این افراد به عنوان بخشی از جریان اصلاح طلب وارد رقابت انتخابات مجلس نهم شدند و برخلاف جریان اصلی اصلاح طلب که در برابر «اصلاح طلبان مشابه» سکوت اختیار کرده بودند، رسانه ها و چهره های اصولگرا مملو از گزارش، خبر، تفسیر و تحلیل های این افراد شده بود که مدافع حضور «اصلاح طلبان در انتخابات» بودند. طبیعی هم بود که این گونه باشد. اصولگرایان به اعتبار آن چند نفر در بوق و کرنا می دمیدند که انتخابات آزاد است و مخالفان و از جمله اصلاح طلبان هم در این انتخابات آزادانه شرکت کرده اند.
مشابه همین داستان دارد در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو هم اتفاق می افتد. در حالی که اصلاح طلبان اصلی هنوز تصمیم جدی اتخاذ نکرده اند مشابه ها به راه افتاده اند و باز هم مثل انتخابات مجلس نهم رسانه های دولتی و وابسته به اصولگرایان با سر و صدا خبر از اجلاس، گروه هایی و نشست برای انتخابات ریاست جمهوری می دهند.
البته انصاف باید داشت و همه این بدلکاری و مشابه سازی را به پای رسانه های اصولگرا ننوشت. اینها به هر حال می خواهند نشان بدهند که انتخابات پیش رو مثل انتخابات مجلس نهم در اسفندماه سال گذشته کاملامردمی بود و همه گروه ها در آن شرکت داشته اند. طبیعی است آنها خواسته باشند از آب کره بگیرند و گردهمایی چندین شخصیت و چهره غیراصولگرا یا حتی اصلاح طلب را به عنوان گردهمایی بزرگ اصلاح طلبان جا بیندازند. حقیقت این است که خود اصلاح طلبان به مراتب بیش از «بدلکاران» و رسانه های اصولگرا مقصرند. با اینکه کمتر از شش ماه به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نمانده اما هنوز هیچ عزم و اراده جدی، متشکل، منسجم و سازمان یافته از جانب اصلاح طلبان به چشم نمی خورد. آنچه در ظرف چند ماه گذشته بوده سخنان و اظهارنظرهای پراکنده، کلی و تصادفی بوده. یک روز ؟؟؟ اعلام کرده که عزمش جدی است و به عنوان نامزد اصلاح طلبان می خواهد در انتخابات شرکت کند و روز دیگر گفته که شرکتش در انتخابات با رایزنی رهبری اصلاحات خواهد بود. روز سوم گفته که شخصیت مستقلی است و به کسی کاری ندارد و روز چهارم اظهارنظر دیگری کرده است. هنوز معلوم نیست که آیا رهبری اصلاح طلبان بر روی نامزدی آقای دکتر عارف به عنوان نامزد جریان اصلاح طلب نظر دارد یا نه. فی الواقع مساله دکتر عارف، اسحاق جهانگیری و محمدعلی نجفی به جای خود، اصلاو اساسا معلوم نیست که آیا اصلاح طلبان طرح و برنامه یی برای انتخابات دارند یا خیر؟ آیا اساسا می خواهند در انتخابات شرکت کنند؟ آیا صلاح است و درست است که در این انتخابات شرکت کنند؟ آیا اساسا اصولگرایان اجازه فعالیت انتخاباتی و شرکت گزینه های شناخته شده اصلاح طلب در انتخابات را می دهند یا خیر؟
به همین دلیل است که امروزه در شرایطی که حدود شش ماه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری زمان باقی مانده متاسفانه هیچ حرکت جدی ای از سوی رهبری اصلاح طلبان به چشم نمی خورد، اصلاح طلبان مشابه بلااستفاده از این فضا شروع کرده اند برای خود بریدن و دوختن.
این هم حکایت دردناکی است که اصلاحات و اصلاح طلبان به عنوان یک جنبش عظیم دموکراسی خواهی در ایران این همه از نظر رهبری در مصیبت و فلاکت باشد. اما تردیدی نباید به خودمان راه بدهیم که جنبش نیرومند دموکراسی خواهی در ایران منتظر دور هم جمع شدن رهبران اصلاحات نخواهد نشست و نسل جدیدی از رهبری اصلاحات پا به میدان خواهد گذارد.
زیباکلام- روزنامه اعتماد، شماره 2543
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود ، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست
قبل از شروع جلسه ، یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای نماینده هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست ، اما پیرمرد توجهی نکرد و روی همان صندلی نشست
جلسه داشت شروع می شد و نماینده هیات انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خویش بنشیند ، اما پیرمرد اصلاً نگاهش هم نمی کرد
جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای نماینده انگلستان نشسته اید ، جای شما آن جاست
کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد و بیخ پیدا میکرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت
شما فکر می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی نماینده هیات انگلیس کدام است ؟
نه جناب رییس ، خوب می دانیم جایمان کدام است
اما علت اینکه چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه ؟
او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده وکم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آبا و اجدادی ماست نه سرزمین آنان
سکوتی عمیق فضای دادگاه را احاطه کرده بود و دکتر مصدق بعد از پایان سخنانش کمی سکوت کرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خویش قرار گرفت
با همین ابتکار و حرکت ، عجیب بود که تا انتهای نشست ، فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار قرار گرفته بود و در نهایت نیز انگلستان محکوم شد.
با مرور گذشته میتوان به همسانسازی شرایط در سال 76 با سال 92 پرداخت. اکنون تمام اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدهاند که رای سال 76 به افراد نبوده بلکه به تفکر اصلاحطلبی بوده است و در انتخاباتهای 84 و 88 مشخص شد که حضور چند کاندیدا در انتخابات دلیل خوبی برای پیروزی اصلاحطلبان نیست و از تجربه 15 سال گذشته باید درک کرد آنچه حماسه دوم خرداد دیگری میآفریند همان وحدت اصلاحطلبی و شعارهایی است که مردم به تحقق آن نیاز دارند...
آیا دوم خرداد قابل تکراراست؟ این سوالی است که این روزها در رده میانی اصلاحطلبان به یک سوال تبدیل شده است و از یکدیگر جویا میشوند که چگونه باید دوم خرداد دیگری آفرید اما بهراستی تکرار دوم خرداد یک آرزوی محال و رویایی دور از دسترس است یا یک ایده قابل تحقق؟ برای دستیابی به پاسخ این سوال با بررسی موقعیت فعلی نمیتوان به نتیجهای رسید بلکه باید با مرور 7 سال سکوت اصلاحطلبان و باید و نبایدهایی که در این سالها مطرح میکردند، احتمال پدید آمدن دوم خرداد دیگری را بررسی کرد.
دوم خرداد چگونه خلق شد؟