سایت استان: بعد از مصاحبه عجیب و دور از انتظار غلام رضا تاجگردون با رسانه ای که در انتخابات ریاست جمهوری تمام قد از جلیلی حمایت کرده و هویت آن بر همگان معلوم است و صحبتهایی که بر علیه مجموعه اصلاح طلبان استان انجام شد، و در آن دوستان و حامیان دیروز خود را مورد هجمه شدید قرار دادند، آقای احسان یوسفی از مخاطبان سایت استان یادداشتی را ارسال کرده اند که در پی می آید:
یکی از پیام های اصیل و ماندگار انتخابات 24 خرداد علاوه بر آنکه رای به منش و گفتمان اصلاح طلبانه در چهارچوب اعتدال گرایانه بود در حقیقت رای به عدم انحصار طلبی ، بی اخلاقی ، تشویش اذهان عمومی ، غیر واقع نشان دادن حقیقت و خارج شدن از دایره ادب و احترام و نزاکت بود که مردم از آن خسته شده بودند و به دنبال روزنه ای تازه و اندیشه ای نو و محیطی آرامش بخش بودند.
بعد از استقرار دولت تدبیر امید ، شور تغییر و تحول سراسر کشور را فرا گرفت و به طبع استان چهار فصل و سیاسی ما نیز در این موسوم تغییر قرار گرفت و برای تصدی عالی ترین مقام ارشد استان گزینه های مطرح شد.
در این بین مجموعه اصلاح طلبان استان و نخبگان و فعالان سیاسی استان و مقیم تهران که انسان های شایسته ، محترم ، آگاه و مردم داری بودند در طی جلسات وساعت ها بحث و گفتگوی فراوان که در تهران برگزار می شد به 4 گزینه مطرح و توافقی که به اجماع اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران شهرت گرفت رسیدند که به ترتیب اولویت برای سکانداری استانداری استان حکایت از معرفی آقایان حاج بهرام تاج گردون ، سید باقر موسوی ، دکتر علی مندی پور و دکتر اسماعیلی بود.
**>
حاج بهرام تاج گردون فردی که کسوت نمایندگی مجلس را نیز بر عهده داشت و از انسان های مردم دار این دیار است . او که برگه ای از تاریخ ماندگار و بیاد ماندنی حزب جمهوری اسلامی بود که با آن افنجار مهیب اینک او از اندک یاران به جای مانده از تاریخ پر از رنج و سختی های کشورست که هویت او به نام کهگیلویه و بویراحمد افتخاری مثال زدنی برای استان در تاریخ کشور است.
اما متاسفانه برخی از دوستان اولویت اول آقای حاج بهرام تاجگردون را فریب افکار عمومی دانسته اند و آن را نقشه ای برای رسیدن به اهداف خود پنداشته اند! متاسفانه برخی از دوستان محترم استان در ظاهر اعلام یکپارچگی در استان بدون مرز بندی های جغرافیایی را سر میدهند اما در قلم های خود باز هم به بحث زشت ، کدر و نابخشودنی سردسیری و گرمسیری در باطن جملات خویش می پردازند که اگر اسمی از مردان شریف آن دیار نباشد می گویند باز هم انحصار طلب شده اند و اگر از فرزندان شایسته همان منطقه نیز اسمی برده شود باز بیان دارند این فریب افکار عمومیست و ما مانده ایم به کدامین ساز آنها برقصیم که مورد اتهام قرار نگیریم! تو بگو هم سنگر من ، ما تقاص چی رو پس میدیم!
دومین نفر مورد تایید اجماع اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران سید باقر موسوی نماینده دوره های 5 و 6 مجلس شورای اسلامی بود. فردی که سازندگی را این بار در جهاد برای مردم استانش به ارمغان آورد و هرگز از حقوق مردمش ذره ای عقب نشینی نکرد و همواره به صراحت در بیان و شجاعت در عمل شهریه عام و خاص قرار گرفت ، انسانی که دیروز در سنگر های نبرد حق علیه باطل برای پویایی نهضت انقلاب اسلامی مبارزه کرد و بعد از انقلاب نیز برای عزت و اقتدار ایران اسلامی نیز هزینه های بسیاری دارد.
سومین متخب برگزیده دکتر علی مندی پور ، رئیس کانون وکلای کشور بود که مردم استان و خصوصا لر زبان های ایران به خاطر آنکه فرزند رشیدشان بر منصبی بزرگ در کشور که بر اساس شایسته سالاری بدان دست پیدا کرده است به آن انسان محترم افتخار کردند و به او درود فرستادند که همواره به خاطر تحصیلات آکادمیک خود در رشته حقوق در بهترین دانشگاه فرانسه و منش و مردم داری و خوش روی او باعث شده است که همچنان مورد تکریم و احترام مردم استان قرار گیرد.
چهارمین خروجی مورد توافق نخبگان اصلاح طلب استان و تهران دکتر اسماعیلی فرهیخته ای که دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی بوده و با برخورداری از هوشمندی ،بصیرت و مردم دوستی یکی از سرمایه های استان و کشور بوده است که استان به داشتنشان به خود می بالد.
هر کدام از این 4 شخصیت بزرگوار و متین از سرمایه های عظیم استانی و کشور هستند ؛ افرادی که صاحب وزن ، قلم ، گفتار و عملکرد درخشانی در حوزه های تخصصی خود می باشند و پایگاه عظیم مردمی را در بین اقشار مختلف جامعه دارند . کسانی که با آنکه مردم سالهای زیادی از انتخاب کردنشان به دلایلی محروم بودند اما همواره مورد حمایت و احترام سراسر استان واقع بوده اند و همیشه از آنان به نیکی یاد کرده اند چرا که مردم این دیار ثابت نموده اند هر که را دست دوستی داده است را تا ابد وفادار خواهند ماند.
اما این روزها آنچه که از سوی برخی از اصلاح طلبان استان در سطح رسانه های محلی منتشر می شود شایسته منش و گفتمان اصلاح طلبی که برگزیده شد نیست !
ما به تفکر دکتر روحانی رای دادیم ؛ چرا که از بد اخلاقی ها و جملات و گفتار ناشایست که به بزرگان کشورمان می شد خسته بودیم!
ما به گفتار و کلام نافذ و محترم دکتر روحانی رای دادیم چرا که تخریب و ترور شخصیت بزرگان کشورمان را در به مثابه تخریب و بازخواست شناسنامه کشور و نظاممان می دانستیم و به خاطر آنکه عده ای در قدرت به عزیزان ملت در کشور توهین می کردند قلب و وجودمان آتش می گرفت و همواره آن صاحبان قدرت را ملامت و سرزنش می کردیم ؛
اما چه شده است که امروز خود دست به محاکمه و ترور شخصیت مجموعه اصلاح طلبان استان که حقیقتا شناسنامه های اصلاح طلبی استان هستند و افراد خوشنام ، متیدن ، مردم دار و به پاک شرستی شهرت دارند می پردازند و از گفتار و منش اصلاح طلبی که مدعی آن هستند دور شده اند؟
آیا امروز آن دوستان در زمین رقیب دیروزمان که روزی اقداماتش را نفی و آنها را نقد می کردیم بازی نمی کنند؟
اینکه امروز به بزرگان و دوستان شریف اصلاح طلب استانمان برچسپ های ناجوانمردانه ای میزنید باید تامل کنیم ، آیا با قلم خود آن بزرگان را تخریب کرده اید یا آنکه در حقیقت همه مجموعه اصلاح طلبان را ، حتی خودمان که قلم اصلاح طلبی را نیز بر صفحه سپید کاغذ می چرخانیم را هم متهم کرده ایم؟
چگونه می شود که امروز مردان شریف اصلاحات که به تهران سفر کرده اند و هم چون ما در جستجوی راهی برای سعادت و پیشرفت این استان هستند را بازخواست می کنید که شما چه کسی هستید و در چه جایگاه حقوقی قرار دارید که می خواهید برای وزیر کشور یا برای آینده استان تعیین و تکلیف کنید ، اما یادتان می رود اگر نفس گرم و قامت استوار و کلام صریح و شجاعانه همین انسان های ماندگار اصلاح طلب امروز نبود هیچ یک از دوستانی که امروز در سطح کشور به اسم اصلاح طلبی صاحب وزن و کرسی هستند موفق نمی شدند!
چرا گذشته خود را فراموش می کنید و برای رسیدن به هدف خود دست به تخریب گذشته و شناسنامه اصلاح طلبی استان می برید که یقیننا اگر همان اصلاح طلبان شریف استانی در بزنگاهای تاریخی نبودند ، اگر حمایت آنها نبود هیچ کدام از شما ها به تنهای مشروعیت سیاسی پیدا نمی کردید ؛ اما متاسفانه امروز نمک خورده اید و نمک دان شکسته اید!
آنان که امروز در بیدادگاه ناجوانمردانه برخی از دوستان اصلاح طلب بی دلیل به قدرت طلبی متهم می شوند آیا در پس وجدان های بیدار خود به گذشته نیز رجوع کرده اند که بدانند اگر امروز متهم می شوند که سالهای خوش خود را در پایتخت سپری کرده اند پس آن یار غار و وفادارشان که سالها در تهران نیز سکونت داشت و امروز حکم به اخراج اصلاح طلبان استان و تهران می دهد و آنان را قدرت طلب می شمارد ، آیا در این قاعده هم قرار می گیرید یا که نه قانون و منطق تا زمانی خوب و شایسته است که گفتمانشان را تایید و آن زمان که حیطه گفتارشان را به نقد کشید سکوت می کنند!
این روزها به پایان خواهد رسید و در آخر استاندار معرفی خواهد شد .بحث برد و باخت و شکست و پیروزی نیست این 4 سال نیز همانند یک چشم بهم زدن می گذرد اما آنچه از آدمی می ماند گفتار ، عملکرد و خوش رویی و مردمداری یشان در لحظات حساس زندگی است که می ماند و شایسته و زیبنده نیست به خاطر چند صباحی که بر اسب چموش قدرت یک تازی می کنند تمام دوستان و هم کیشان و هم قطارن شریف خود را در زیر پای اسب غرور و تکبر خویش له کنند و فردا روزی که از اسب به پایین آمدند چاره ای جز بازگشت به اصل خویشتن ندارند ؛ اما افسوس آن زمان دیر خواهد بود چرا که همه را از خود دور ساخته اند.
و چه زیبا می گوید سعدی شیرین سخن : نام نیکو گر بماند زآدمی *** به کزو ماند سرای زرنگار
به چه قیمتی و به چه بهائی حاضر شده اید که برای رسیدن به مقاصد خود دوستانی که هر آنچه در عرصه سیاسی دارید به خاطر همراهی و حضور سبزشان در کنارتان بوده است امروز همه آنان را قلع و قعم می کنید و آنها را فراموش می کنید؟
آیا حذف کردن این دژهای پولادی و سرو های سبز استوار در آینده ای نچندان دور موجب حذف همین دوستان نخواهد شد؟
امیدوارم حال که به تاراج اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران پرداخته اید به کم بهائی نفروشید چرا که این اندیشه های ناب و این انسان های فروتن را نمی توان قیمت گذاری کرد.
اما رفتار های برخی از دوستان اصلاح طلب که امروز مجموعه اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران را از دایره اصلاح طلبی دور می کنند و به قدرت طلبان شهرت می دهند و آنچنان خود را داعیه دار خیرو سعادت استان معرفی می کنند و زجر کشیده های سیاسی این استان را حکم به اخراج از دایره سیاسی استان می دهند گویی فراموش کرده اند که گزینه مطلوب آنها برای تصدی گریشان برای هدایت استانداری ابتدا افراد غیر بومی بوده است که بارها در محافل خصوصی و افراد نزدیک به خود اعلام می کردند که گزینه بومی موفق نخواهد شد اما وقتی سیل نظرات اکثریت اجماع اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران را در توافق بر گزینه بومی مشاهده کردند به یکباره نظرشان برگشت و در جلسه ای که با حضور چهره های استان و تهران برگزار شد حرمتها را شکستند و به تحقیر نخبگان و فعالان سیاسی پرداختند.
اما رفتارهای که امروز برخی از دوستان اصلاح طلب در پیش گرفته اند و خود را از قاطبه نخبگان و اصلاح طلبان استان و کشور دور کرده اند پیش از آنکه تداعی کننده بیان خواسته های مردم این استان باشد بیانگر قبضه کردن قدرت به صورت یکسویه و خطرناک تر از آن زنده کردن خیال پردازی های تقابل جویانه بویراحمد و باوی است که مردم شریف این 2 خطه را که اتفاقا روابط حسنه ،آرام و شرافتمندانه ای را با هم دارند و همواره مورد احترام یکدیگر بوده اند را مقابل یکدیگر قرار دهند و استان را به انشقاق سیاسی اجتماعی تبدیل کنند تا ملت را از یکدگیر دور و بدبین نمایند.
اما این رفتار زیبنده دوستان که ادعای منش اصلاح طلبی دارند نیست ؛ چرا که اینگونه اعمال و برخورد ها در تاریخ ماندگار خواهد شد و تاریخ به خاطر این رفتار ناپسند و تقابل های بی اساس روزی آنها را در برابر وجدان های بیدار مردم به محاکمه عادلانه خواهد برد که چرا در بازی های سیاسیشان ملت را در برابر یکدیگر قرار دادند تا از آب گلالود ماهی کسب قدرت خویش را صید کنند.
باز هم تکرار می کنم این تب و تاب انتخاب استدار به زودی پایان خواهد یافت ؛ اما کسانی که امروز اصلاح طلبان و نخبگان استان را محاکمه می کنند و حاصل رنج ها و آزارهای که بدون چشم داشت و منتی بر دیگران کشیدند و همه را به خاطر رشد و سعادت استان و کشور هزینه شدند و تحمل کردند بدون آنکه به دنبال سهم خواهی در طول تاریخ باشند باز هم در فردای نچندان دور عده ای مجبور به بازگشت به این عزیزان خواهند بود تا باز هم مشروعیت سیاسی و مقبولیت عمومی برای خود کسب کنند.
هر چند شاید روزی فرا رسد که همچون خانم الهه راستگو عضو شورای اسلامی شهر تهران که بد اخلاقی حزبیش را مسجل کرد بگویند ما وامدار به کسی نیستم و گذشته سیاسی خود را که با حمایت اصلاح طلبان به کرسی شورای شهر تهران رسید را فراموش کند و رای خود را مدیون مستقل بودنش بداند نه آنکه در لیست اصلاح طلب بودنش که اگر این گفتارشان واقعیت داشت ، اصلاح طلبانی که از راستگو هم صادق تر بودند و هم اصلاح طلب تر اما به خاطر آنکه در لیست اصلاح طلبان تهران نبودند راه به شورای شهر نیافتند و بی شک به زودی این اتفاق هم در این استان به نمایش در خواهد آمد.
چگونه می شود عده ای خود را اصلاح طلب تر از سران اصلاح طلب استان و تهران می دانند اما امروز تمام وقت خود را به مصاحبه با رسانه های که تا دیروز دشمن شمار یک اصلاحات بودند و مروج خط فکری رحیم مشایی علمداری تخریب اصلاح طلبان در استان و کشور را همراهی می کردند را سر لوحه خود قرار داده اند که گویی این خط فکری نیست که باعث تمایز سیاسیون می شود بلکه منافع شخصی فصلیست که می تواند دشمنان دیروز سیاسی را به دوستان هم پیمان درآورد که تداعی کننده سخن آن مرد سیاست شناس انگلیسی می باشد که می گفت: ما دوستان دائمی نداریم بلکه منافع مشترک داریم. و امروز این اتفاق نادر که در تاریخ و اذهان این ملت به یادگار ثبت خواهد شد تجلی گشته است و چهره برخی از سیاسیون استان شفاف تر شده است و انتخاب مردم را برای ادوار آینده تسهیل خواهد نمود.
براستی باید دوستان محترمی که خود را اصلاح طلب تر از سران اصلاح طلب استان و تهران می دانند پاسخ دهند این اتحاد نامیمون مشترکی که بین خودشان و رسانه های رحیم مشایی و چماق به دستان بی منطق که تا دیروز اصلاحات را مرده می شماردند و شعار مرگ بر آنها را سر می دادند و بدترین اتهامات بی اساس و اثبات نشده را به آنان روا می ساختند را چگونه تعبیر می کنند؟
آیا این رویه تعریف جدیدی از اصلاحات است که باز هم در بزنگاه های تاریخی خط فکری خود را له می کنند و حاضر می شوند با کسانی که آرزوی مرگ اصلاحات را داشتند بر سر میز مذاکره بنشینند؟
آیا تعریف اصلاح طلب بودن اینچنین است؟
این روزها رفتار رسانه ای برخی از سایت های خبری استان خلاف گفتار و منش رسانه ایست که بارها برای رسالت خبری آن سوگند یاد کردند . متاسفانه برخی از آنان بدور از اخلاق چنان وانمود کرده اند که اجماع اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران مخالف سکان داری فرزند اصلاح طلب بومی خود دکتر خادمی هستند تا با تیتر کردن اینچنین گفتار های دکتر خادمی و اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران را در مقابل یکدیگر قرار دهند.
اما فراموش کرده اند که اصلاح طلبان استان علاوه بر آنکه به دکتر خادمی وفادار و علامقند و به ایشان افتخار می کنند اما به دنبال گزینه های مورد توافق و اجماع اکثریت و بی شمار اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران هستند که آنها نیز انسان های شریف ، مردم دار و سرمایه های ارزشمند با پایگاه عظیمی مردمی در استان و کشور هستند که می توانند حضورشان گره از مشکلات استان بزداید.
اینکه امروز عده ای خود را اصلاح طلب تر از شناسنامه های اصلاح طلبی استان و تهران می پندارند آیا کسی را توانمند تر از این عزیزان در استان در این شرایط حاضر سراغ دارند؟
چرا عده ای بقای خود را در سوزاندن سرمایه های اصیل استان می دانند و کار را تا جای پیش می برند که حاضرند دوستان خود را که عمری با آنان زندگی کرده اند را زیر اریکه چوبی قدرت خود له کنند ؟
این اتهامات ناجوانمردانه به کدامین گناه می باشد که اصلاح طلبان و نخبگان استان و تهران نیز باید در دادگاه اقلیتی با بی عدالتی محاکمه شوند آن هم به دست کسانی که در اوج بودن امروزشان به لطف آموزش پرواز دیروز است؟
آیا این دادگاه ، بر اساس عدالت است یا دادگاه منفعت طلبی عده ای که از نردبان اصلاحات بالا رفته اند اما امروز در آسمان رو به غروب اصولگرایی پرواز می کنند ولی یقین داریم به زودی شوق پروازشان به پایان خواهد رسید و آشیانه ای برای نشستن نخواهند داشت.
بلا شک این روزها هم به پایان می رسد و تاریخ درباره انسان های که امروز بدنبال تقابل مردم استان با یکدیگرند و مردان اصلاح طلب و نخبگان فرهیخته این مرز و بوم را قدرت طلب می پندارند قضاوت خواهد کرد چرا که روزی این مقام و مسند ها به پایان خواهد رسید و اصل بازشگت به مردم دوباره احیا می شود و باید دید آیا آن زمان کسانی که از نردبان اصلاحات بالا رفتند و اینک با تبر تیشه به ریشه این نردبان می زنند باز هم اصلاح طلبان و نخبگان و فرزندان شایسته این استان را قدرت طلب می پندارد!؟