سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 198247
کل یادداشتها ها : 121
خبر مایه



 

کبنا نیوز : مهندس بهرامی عزیز شاید نگارش این نامه مرا هم مانند احسان یوسفی عزیز روانه راهرو های دادگاه کند تا برگ زرین دوباره ای باشد بر تعاملی!!!!! که لق لقه زبانتان است با عناصر رکن چهارم دموکراسی(رسانه های ازاد) و سند افتخاری در دفاع از ازادی بیان نزد شما باشد تا عیار اصلاح طلبی!!! شما بر همگان روشن شود. اما بدانید که

ایستاده ام چو شمع

مترسان از آتشم

اقای مهندس بهرامی عزیز

آن هنگامی که شهر و دیارمان در تب انتسابات ضعیف و محفلی از سوی جریان حاکم می سوخت عده ای انتخاب فردی جوان با خاستگاه دانشگاهی در راس مجموعه شهرداری را به فال نیک گرفتند و از ان به عنوان یک بزنگاه تاریخی در تحولات مدیریتی می نگریستن اما در این میان عده ای دیگر به ان با دیده شک و تردید می نگریسن و شما را نفوذی به جریان چپ می دانستند که از طرف جریان حاکم به این سو رانده شده بودید. قصدم واکاوی صحت و سقم هیچ کدام از این دیدگاهها نمی باشد چرا که گذر زمان تمام مافالضمیرها را عریان می سازد و تاریخ بر ان به قضاوت خواهد نشست. اما انچه در خبرها امده است شکایت شما از نویسنده جوانی که ادب در قلمش موج می زند و روحش سرشار از حس اصلاح طلبی است همان حسی که ازادی بیان به عنوان اصل اولیه اش در کلام بزرگانش موج می زند. امیر مومنان ان بزرگ اصلاحگر تشیع در جایی می فرماید «… فلاتکلمونی بما تکلّم به الجبابرة و لاتتحفظوا منّی بما یُتحفّظ به عند أهل البادرة و لاتخالطونی بالمصانعة و لاتظنوا بی استثقالاً فی حقّ قیل لی…؛ آن سان که با جباران سخن می گویند با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آن چه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان می دارند. هم چنین به چاپلوسی و تملّق با من رفتار نکنید و مپندارید که گفتن حق بر من گران می آید.» و در گوشه ای دیگر از عالم ولتر فرانسوی چه زیبا قلم می زند ان هنگام که می نویسد ((من با تو و اندیشه تو مخالفم اما جان را می دهم تا حرفت را بزنی))

قصدم دفاع از ادعاها و تحلیل های احسان یوسفی نیست چرا که او جوانیست دانشجو که ارمانگرایی و تهاجم جز لاینفک تفکر اوست بویژه در احسان عزیزم که اصلاح طلبی و نقد در درونی ترین لایه های وجودش ریشه دوانده است. قصدم دفاع از خود احسان است که می توانست مانند بسیاری از هم سن و سالانش سر در هزار توی فساد و تباهی ببرد اما برخلاف ارزوی قلبی خیلی از ماها دل در گروی سیاست دارد و در سر خیال اصلاح و اما دلیل دیگرم اعتقادم به این مسئله است که از حقوق اولیه هر جامعه ای اینست که هر کسی بخواهد در ان ردای بزرگی بر تن کند باید از اتاق شیشه ای نقد جامعه و خواص ان پیروز بیرون بیاید تا انگاه ردای بزرگی بر تنش بپوشانند.

برادر عزیزم محمد بهرامی

احسان یوسفی صادقانه از جریان کسی در برابر شما دفاع می کند که در کارزار انتخابات بارها در رسانه های دور و نزدیک به شما متهم به انواع فسادها مالی و اخلاقی شد اما هیچگاه نه بر کسی غضبی کرد و نه به دادگاهی شکایتی برد. و در میان فشار هوادارانش برای برخورد با مخالفانش همواره می گفت که ما برای شنیدن فحش امدیم و نباید با زندان و چماق به جنگ قلم برویم. پس به احسان نباید خرده گرفت اگر انتخابش را بر شما اصلح بداند و انرا انتخابی فرا جناحی و درمان دردهای دورمان بداند.

بهرامی عزیزم شما که از منظر حامیانتان در جایگاه یک چهره ملی قرار دارید و جوهره خود را اصلاح طلبی می دانید و هدفتان تعامل است بفرمایید که قلم احسان یوسفی چه حقی را از ملت به یغما برده است که حمله به قلمش را وظیفه ذاتی یک چهره ملی مانند خود می دانید؟ کدام یک از اصلاح طلبان واقعی در طول تاریخ اینچنین به جنگ مخالفان و منتقدان خود رفته اند که شما به نزاع قلم احسان می روید و حامیانتان وی را مزدور عده ای سیاست باز می دانند؟

جناب اقای بهرامی شما متاسفانه بدعت گذار راهی شده اید که نه ریشه ای در اصلاح طلبی دارد و نه با فضای نقد حاکم در دانشگاه سنخیتی دارد. کدام استاد دانشجویش را به جرم اندیشیدن ولو مخالفت با استاد به دادگاه می کشاند؟ شما که ادعای تعامل می کنید ایا همان فضای رسانه را برای پاسخ به صحبتهای مطرح شده کافی نمی دانستید که عریضه به قاضی می برید؟ ایا شما که اینچنین کینه توزانه حضور احسان یوسفی عزیز را در کنار خود بر نمی تابید خود را مناسب ردای نمایندگی ملت می بینید؟

جناب بهرامی عزیز شاید ندانید که احسان یوسفی متولد هفتاد است و له و زندانی کردنش هنر نیست بلکه به احسان یوسفی ها بها دادن و احسان یوسفی ها ساختن هنر است اما جناب مهندس بهرامی عزیز در پایان عزلی از حضرت حافظ تقدیم حضور عصبانیتان می کنم امیدوارم که نکته ها گیرد.

بشنو این نکته که خود را زغم ازاده کنی خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

اخر الامر گل گوزه گران خواهی شد حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

گر از ان ادمیانی که بهشتت هوس است عیش با ادمی ای چند پری زاده کنی

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف مگر اسباب بزرگی همه اماده کنی

 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ